کیهان: نه به «اعدام قاتل» بله به «کشتار مردم» است
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۹۶۲۸۵
پس از اعدام محسن شکاری، یکی از افراد بازداشتشده در جریان ناآرامیهای اخیر و آغاز محکمه محاربان و مفسدان فیالارض، برخی کشورهای غربی به میدان آمدند و با موج جدیدی از تحریمهای ضدایرانی، ژست مدافعان بشر گرفته تا شاید جمهوری اسلامی ایران را در مجازات قمهکشان وادار به عقبنشینی کنند.
این در حالی است که تقلای دشمن برای نجات قمهکشان که با برجستهسازی «نه به اعدام» آغاز شده، اولاً محکوم به شکست است و ثانیاً بیش از آنکه اثری در عزم و اراده جمهوری اسلامی در برخورد با دشمن بگذارد تناقضات ناقضان حقوق بشر و عمق خیانت و خباثت آنان علیه ملت و نظام ایران را نمایانتر میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخش طنز ماجرا آنجاست که کشورهای غربی که این روزها به سرکوب اغتشاشات داخلی خود مشغول و درگیر اعتصابات بزرگ اجتماعی هستند برای اعدام محسن شکاری هشتگ میزنند! و شعار حقوق بشری سر میدهند.
پس از آنکه چندی قبل در فرانسه اعتصابات و تظاهرات سرکوب شد، در انگلستان که وضعیت وخیمتر است اعتصابات به حدی رسیده که وزیر کشور بریتانیا بهدنبال به میدان آوردن ارتش برای سرکوب و همچنین قانونگذاری مبنی بر ممنوعیت اعتصاب است.
علت تقلای مقامات آمریکایی و اروپایی برای نجات قمهکشان و قاتلان مردم ایران این است که آنها برای بقا و منافع دیپلماتیک خود در قبال جمهوری اسلامی ایران بهویژه در موضوع برجام و مذاکرات هستهای به فشار علیه نظام اسلامی و پیاده نظامهای خیابانی خود نیاز دارند.
از اینروست که در دکترین سیاست خارجی آمریکا و همپالگان صهیونیستی و منطقهای خود، برای اقدام علیه ایران، کارویژه و کارگروههایی را تعریف و هزینه و پروژه ویرانسازی ایران را دنبال میکنند.
در پی اجرا شدن حکم اعدام محسن شکاری، کانادا 22 فرد در ایران را تحریم کرد، 9 کشور از جمله آمریکا و انگلیس در بیانیهای مداخلهجویانه علیه ایران اتهامپراکنی کردند، استرالیا ۶ فرد و ۲ نهاد ایرانی را تحریم کرد، کمیته سنای آمریکا قطعنامهای در حمایت از اغتشاشات تصویب کرد.
حمایتهای تمامقد غرب از اشرار جنایتکار
جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در توئیتی با مداخله در امور ایران نوشت: «از اعدام محسن شکاری نخستین فرد مرتبط با اعتراضات در ایران وحشتزده شدم.» آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا در صفحه توئیترش در اینباره نوشت: «اعدام محسن شکاری برای ما تکاندهنده بود. پیام ما به حاکمیت ایران واضح است: به این سرکوب بیرحمانه پایان دهید. ما به پاسخگو کردن رژیم ایران ادامه خواهیم داد.»
رابرت مالی (نماینده ویژه آمریکا در امور ایران) جیک سالیوان (مشاور امنیت ملی) و «پنی ونگ» وزیر امور خارجه استرالیا در ادبیاتی مشابه به حمایت از شکاری و لفاظی علیه ایران واعتبارزدایی از دستگاه قضایی کشورمان پرداختند.
دیروز دوشنبه 21 آذرماه هم، وزیر خارجه آلمان در ادامه مداخلات مقامهای غربی در امور داخلی ایران، ضمن حمایت مجدد از آشوبگران، از صدور حکم اعدام برای محاربین انتقاد کرد.
حکم اعدام محسن شکاری در حالی مورد انتقاد غرب و پادوهای داخلی آنها قرار گرفته که نامبرده به سلاح کشیدن و خیابان بستن و سلب امنیت عمومی اعتراف کرده بود و مستندات و شواهد موجود در پرونده، محارب بودن او را بهطور مسلم و منجز برای دادگاه صالح محرز کرده بود.
براساس اعلام ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، مقامات غربی حق اظهارنظر درباره اجرای قوانین ایران و صدور احکام در مجرای قانونی را ندارند.
همانگونه که «اجرای قانون» و «برقراری امنیت عموم» وظیفه دولتهاست، مقابله مؤثر و بازدارنده در قبال هرگونه قانونشکنی، ایجاد آشوب و ترویج ناامنی در جامعه نیز از جمله مسئولیت بدیهی و ضروری دولتها از جمله دولت جمهوری اسلامی ایران است.
جمهوری اسلامی ایران براساس قوانین و مقررات داخلی خود، در راستای حفاظت از حقوق مردم و امنیت و نظم عمومی و پیشگیری از وقوع جرائم اقدام میکند و بر صلاحیت ذاتی در این زمینه تأکید و تصریح میکند.
نکته دیگری که نباید از آن غافل شد مواضع و مواجهه پادوهای داخلی غرب درخصوص اعدام محسن شکاری است. طیف رادیکال مدعیان اصلاحات که در اغتشاشات اخیر با جریان اپوزیسیون و معاند همکاسه و همنوا شدهاند با شگردهای روانی و سیاسی و برجستهسازی هشتگ «نه به اعدام» دشمنان را یاری و در پازل آنها بازی کردهاند این در حالی است که نه به «اعدام قاتل»، آری به «کشتار مردم» است.
طنز تلخ ماجرا آنجاست که غربیها و پادوهای داخلی آنها، هنوز که هنوز است برای شهادت ماموران امنیتی کشور، بسیجیان و قربانیان حوادث تروریستی اخیر، از حقوق بشر و انسانیت و قانون و وجدان عمومی و نوعدوستی حرفی به میان نیاوردهاند چه آنکه هدف آنها نجات قاتل و قمهکش و اشرار جنایتکاری است که به ستیز با نظام و ملت ایران برخاستهاند.
کیهان
منبع: فردا
کلیدواژه: اعدام قاتل کشتار مردم جمهوری اسلامی ایران اعدام محسن شکاری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۹۶۲۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقاد شدیدالحن از حکم اعدام توماج | کسانی عمدا حیثیت نظام را بر باد میدهند؟
اینکه خوانندهای با خواندن اشعاری، هرچند مخالف نظام، به اعدام محکوم شود، با چه منطقی سازگار است؟ منطق حقوقی یا اجتماعی یا سیاسی یا امنیتی؟ شاید هیچکدام.
گاه گفته میشود که «منطق حقوقی» مستقل است و استقلال قاضی از همین رو است؛ اما نقد «پوزیتیویسم حقوقی» جایی برای این ادعا باقی نگذاشته است. قاضی نیز مانند همگان درگیر زندگی اجتماعی و تجربه سیاسی است و فارغ از آن نمیتواند حکم دهد.
دکتر کیومرث اشتریان در روزنامه شرق نوشت: از همین رو است که مقولاتی مانند عوامزدگی، شهریزدگی، غربزدگی یا شرقزدگی برای یک قاضی نیز صادق است. اینکه یک قاضی باید از کارشناس فنی استفاده کند تا حکمش روا باشد، از همین رو است؛ کارشناس فنی هم محدود به حوزه ساختمان یا امور امنیتی نیست. کارشناس هنری، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی هم از آن جمله است که کمتر به آن توجه میشود.
حکم اعدام، خود مشمول همین حکم است. فراموش نکردهایم که سالها پیش حکم اعدام دکتر هاشم آغاجری صادر شد و فضای بینالمللی را بر ضد ایران برآشفت. چهرهای خشن و بیتمدن از کشور آفریدند که قرار است یک استاد دانشگاه را به دلیل سخنرانی اعدام کنند. در همان زمان تصور کسانی بر این بود که این صرفا یک تهدید است و او اعدام نخواهد شد؛ و چنین هم شد؛ اما تنها چیزی که برای ایران باقی ماند، چهرهای بسیار مخدوش بود.
برخی «دستاندرکاران بیرونی» قوه قضائیه بیتوجه به ابعاد ملی و بینالمللی چنین احکامی میخواهند؛ مثلا به تصور خود بازدارندگی ایجاد کنند یا چهرهای انقلابی از خود نشان دهند درحالیکه آنگاه که در مرحله تجدیدنظر چنین احکامی نقض شود، دیگر اعتبار و اقتداری باقی نمیماند و ما میمانیم و حیثیتی که بر باد رفته و تبلیغاتی جهانی که به خاطر هیچ و پوچ شکل گرفته است.
درباره پرونده مورد بحث این روزها، برخی از اشعار این «رَپِر» همان محتوایی را دارد که برخی از «خودیها»، خون در دل و پا در گِل، بیان میکنند. انتظار دارید همه به یک زبان به نقد اجتماعی-سیاسی بپردازند؟ ظرفیت خود را بالا ببرید؛ بخشی از اصلاح و مبارزه با فساد را به نقدهای تند و تیز جوانان بسپارید؛ حتما ضرر نمیکنید و آنان نیز اگر برخورد درست ببینند، شاید زبان خود را اصلاح کنند. حتی اگر زبان خود را اصلاح نکنند، باز هم باید تحمل کنید.
همینجا بگویم که من هیچگونه علاقهمندی به برخی از رویهها و افکار این نسل معترض ندارم و فاش میگویم که آنان نیز به دلیل بیتدبیریهای ما دقیقا مانند خود ما سطحی و خودمحور و دیکتاتور هستند. خجل از ننگ بضاعتیم؛ چون دقیقا «کپی» برابر با اصل خود ما هستند. هیچ تسامحی در بیان ندارند و فقط باید با آنان همدست و همداستان باشیم تا مقبول درگاهشان باشیم. برای آنان بسیاری از شخصیتهای سیاسی درد و رنجکشیده که قدم در راه عدالتطلبی و آزادی گذاشتهاند و رنج زندان و تلخی حرمان کشیدهاند، یکساناند. از منظر آنان همه بر خطایند. تنها خود را بر حق میدانند.
درباره توماج صالحی اگر اکنون زیر تیغ نبود، نظرات خود را شفافتر ابراز میکردم که حتما خوشایند او نبود؛ اما همه اینها به آن معنا نیست که موافق اعدام آنان باشیم. آزادی چنین هنرمندانی میتواند به بهبود درک ما از وضعیت جامعه کمک کند و زخم عمیق مردم را از فساد بازنماید؛ آتشی نهان است اندرین تیغ آبدار. آزادی یادگرفتنی و تمرینکردنی است. در درجه نخست این خودِ نظام است که باید درک و تعهد به آزادی را پیشه کند.
وقتی چنین نباشیم، اعتراض نسل جوان بر ما رنگ طغیان و جلوه عصیان به خود میگیرد. مسابقهای که در میان برخی مسئولان کشور برای بیحیثیتکردن چهره ایران در جهان پدید آمده، حقیقتا شگفتآور است. گویی این افراد از محیط بسته خویش بیرون نیامدهاند تا ببینند که یک حکم بدوی اعدام که به خیال خود برای «بازدارندگی» صادر میکنند و معمولا در تجدیدنظر نقض میشود، چه بلایی بر سر چهره ایران در داخل و خارج میآورد.
البته نه چنین است، بلکه محتمل است که برخی به عمد چنین کنند تا پیوندهای حیثیتی جمهوری اسلامی را با مردمان و با جهانیان بگسلند تا در محیطی کاملا گسسته از جهان به تحصیل منافع و تحکیم مواضع خویش بپردازند. نتیجه سخن با رئیس محترم قوه قضائیه است که جز او کسی مسئولیت رسمی در این زمینه ندارد تا به چنین وضعیتی رسیدگی کند. گویی همواره دستانی آلوده در برابر چشم همگان در پی آلودهکردن تعمدی چهره ایران در جهان بوده است. شاید از اینرو مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرده است که این حکم بدوی و قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است. از سوی دیگر، سخن با دستگاههای فرهنگی نیز هست که با هزینههای بسیار فعالیتهای برونمرزی دارند و بازتابی از چهره ایران در جهان نشان نمیدهند و در برابر چنین فضای آلودهای از طرف «خودیها» سکوت مطلق کردهاند.